میدانم
می دانم! بهار خنده زیبای توست که هر روز در دلم سبز می شود. ...
نویسنده :
مامان ارشیا
19:56
عکاس چیره دست
پسر خوب من خیلی علاقه داره از درو دیوار و هر کجا که دم دست باشه عکس بندازه و کار مامانی رو زیاد کنه مامانی هم بشینه هی پاکش کنه اخه اگه پاک نکنه حافظه دوربین دیگه از دست این عکسها گریه میکنه اخه بچه جون تو چیکار به دوربین داری این عکسها هم از شاهکارهای گل پسری که این دفعه یه عکس توپ گرفته میگه مامان اینا روبزاروبلاگم ای به چشم آقای عکاس . ...
نویسنده :
مامان ارشیا
0:23
عکسهای گل پسرم تو پارک بهشتی سراب
آهای اقا باده کراوات ارشیا رو کجا میبری! ...
نویسنده :
مامان ارشیا
23:50
نصیحتی از شکسپیر
شکسپیر گفت: من همیشه خوشحالم میدانید چرا؟ برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم. انتظارات همیشه صدمه زننده هستند. زندگی کوتاه است پس به زندگیت عشق بورز. خوشحال باش... و لبخندبزن... فقط برای خودت زندگی کن و... قبل از اینکه صحبت کنی گوش کن. قبل از اینکه بنویسی فکر کن. قبل از اینکه خرج کنی درآمد داشته باش. قبل از اینکه صدمه بزنی احساس کن. قبل از تنفر عشق بورز. زندگی این است... احساسش کن و لذت ببر... پسر نازنینم همه چیز تکراریست بجز مهربانی مهربانی قشنگه با همه مهربان و خوب باش... ...
نویسنده :
مامان ارشیا
19:29
نظر سنجی
سلام دوستای عزیزمن ازطرف نگارجون مامان عرفان به این نظرسنجی دعوت شدم که ازش تشکر میکنم . اگه ماهی از سال بودم آبان چون منو یاد روزهای عروسیمون و به دنیا اومدن ارشیا جونم که با وجودش مادر شدم میندازه. اگه روزی از هفته بودم پنجشنبه چون فرداش جمعه است و همه دور هم جمع . اگه عدد بودم بیست چون دوست دارم همه چیم بیست باشه . اگه نوشیدنی بودم آب چون بهترینه. اگه ثواب بودم کمک به نیازمند. اگه درخت بودم درخت سیب چون میوه اش همه جور کارایی داره درختش هم که سایه داره. ...
نویسنده :
مامان ارشیا
22:29
ارشیا جون اخر سر این پرشین تون کار دستمون داد
پسرشیطون من هرروزبابابایی سر این شبکه پرشین تون جر بحث داری تو میگی من این شبکه رونگاه میکنم اون هم میگه من ازصب تاشب بیرونم تادلت میخوادنگاه کن ولی نیم ساعت که برا ناهارمیام تلویزیون مال من دوباره تا شب مال توشب هم دوباره مال من اما تو اصلاقانع نیستی دیگه منو کلافه کردی نوبت تلویزیون من هم گرفتی ولی صدای من در نمیاد و اما دیشب دوباره هی تو گفتی من نگاه منکنم بابایی هم گف من اخرسربابایی تسلیم شد قرارشدتوبره ناقلاروببینی دیگه ساعت از 12شب گذشته بودهی منو بابایی میگفتیم بسه خاموش کن بخواب صب کلاس ژیمناستیک داری نمیتونی بیدارشی اما اصلاتوجه نمیکردی...
نویسنده :
مامان ارشیا
11:38